Liebowitz و Wright لیستی از عوامل مؤثر بر رشد سرمایه انسانی را مشخص کرده و آنها را در فرمولی به منظور اندازهگیری دانش، مورد استفاده قرار دادند.
Liebowitz & Wright لیستی از عوامل مؤثر بر رشد سرمایه انسانی را مشخص کرده و آنها را در فرمولی به منظور اندازهگیری دانش، مورد استفاده قرار دادند. آنان عواملی را که در رشد سرمایه انسانی مشارکت میکنند به شرح زیر معرفی کردهاند:
- آموزش رسمی کارکنان،
- هزینه تحقیق و توسعه سازمان،
- تحصیلات رسمی کارکنان (بهعنوانمثال درجه تحصیلات آنان)،
- انگیزش (عایدات، جبرانسازیها، کنفرانسها، مسافرت، زمان تحصیلات و...)،
- ارشاد و آموزش حین کار کارکنان،
- مهارت تحقیق،
- خلاقیت و قوه ابتکار،
- مهارتهای کارآفرینی و خودجوشی،
- رقابت صنعتی،
- نیمهعمر اطلاعات در صنعت،
- عرضه و تقاضای محصول،
- میزان حافظه کارکنان (مطالعات نشان داده است که ۲۰ درصد از آنچه میشنویم، ۴۰ درصد از آنچه میبینیم و میشنویم و ۷۵درصد از آنچه میبینیم و میشنویم و به آن عمل میکنیم، در حافظه باقی میماند)،
- روش انتقال دانش (بهعنوانمثال، آموزش بر پایه جداول اطلاعات یا امکانات تجربی که در سازمان رسمی شده است)،
- روش انتقال دانش غیررسمی (سخنرانی برای مدیران ارشد، منشیها و دستیاران مدیران ارشد و توجه به وقایع جاری شرکت و شایعات)،
- ایجاد انگیزش و محرک (بهعنوانمثال تعامل، واگذاری مسئولیت و اختیار کارکنان، تقویت کارکنان)،
- محیط داخلی سازمان (خواستههای معقول مدیریت از کارکنان و غیره)
- دورنمای کوتاهمدت (دو تا چهار سال) و بلندمدت (پنج سال یا بیشتر) از دیدگاه کارکنان در خصوص رشد و بقای سازمان.
چنانچه عوامل مذکور در جهت مثبت رشد داشته باشند، سرمایه انسانی نیز درحالتوسعه خواهد بود. در جدول زیر موارد یادشده در قالب پنج گروه؛ آموزش و تحصیل، مهارتها، جو داخلی و فرهنگسازمانی، فشارهای بیرونی و تأثیرات محیطی و شرایط روحی و روانی، گنجانده و به همراه برخی از مصادیق آنها، نشان دادهشده است.
طراحان این روش، روابط و همبستگیهای مؤثر بر رشد سرمایه انسانی را در قالب فرمول زیر نمایش دادهاند.
برخی از تأثیرات این عوامل بر یکدیگر، عبارتاند از:
- اگر آموزش و تحصیلات رشد داشته باشد، مهارتها معمولاً افزایش مییابد؛
- اگر آموزش و تحصیل نقصان یابد، مهارتها عموماً کاهش مییابد یعنی آموزش بر مهارت تأثیر مستقیم دارد؛
- چنانچه شرایط داخلی و فرهنگسازمانی، تحتفشار و استرس باشد، آنگاه عوامل روحی و روانی بهصورت منفی و اگر جو داخلی و فرهنگسازمانی در حالت مطلوب باشد، عوامل روحی و روانی بهگونهای، مثبت عمل خواهد کرد. یعنی جو داخلی و فرهنگسازمانی تأثیر مستقیمی بر عوامل روحی دارند؛
- هرگاه جو داخلی و فرهنگسازمانی افزایش یابد، با توجه به شرایط مثبت ایجادشده و به دنبال آن، آمادگی و پذیرش بیشتر کارکنان، میباید توجه و هزینه درزمینه آموزش و تحصیلات برای ارتقای مهارتها افزایش یابد. یعنی فرهنگ و فضای مطلوب داخلی، امکان ایجاد ظرفیت آموزش بیشتر و به دنبال آن، ارتقای مهارتها را در پی دارد؛
- اگر فشارهای بیرونی و تأثیرات محیطی افزایش یابد، ممکن است، مدیران و کارکنان، مقید به خلاقیت بیشتر شوند (تا بتوانند رقابت کنند.) بنابراین، باید به عوامل روحی و روانی، توجه ویژهای مبذول داشت تا بهگونهای مثبت عمل کند.
0 نظر