این مدل که به بیان چگونگی مدیریت دانش بنیادی سازمان می پردازد، این فرایند را در سه مرحله اصلی توضیح میدهد. مرحله اول این مدل شناسایی و آشکارسازی حوزه دانش در سازمان است. در مرحله دوم پارامترهای دانش مشخص شده و در مرحله سوم ساختار دانش بنیادی سازمان ارائه میشود.
آشکار است که محتوای اصلی هر سیستم مدیریت دانش، محتوای آن، یعنی دانش است. مدل ذیل، مراحل اصلی مدیریت این محتوای اصلی سیستم های مدیریت دانش را نشان میدهد. در این مدل که به بیان چگونگی مدیریت دانش بنیادی سازمان می پردازد، این فرایند را در سه مرحله اصلی توضیح می دهد. مرحله اول این مدل، شناسایی و آشکارسازی حوزه دانش در سازمان است. در مرحله دوم، پارامترهای دانش مشخص شده و در مرحله سوم، ساختار دانش بنیادی سازمان ارائه میشود.
1. مرحله اول: قلمرو دانش مورد نیاز سازمان مشخص شده، انواع آن نیز کشف گردیده و شیوه کاربرد آن دانش در سازمان نیز تعریف میگردد. در این مرحله، سه جنبه فعالیت سازمانی آزمون میگردند: کسب و کار اصلی سازمان، قلمرو دانش، توانمندیهای دانشی. ابتدا فعالیتهای سازمانی و اولویتهایی که نیازمند پشتیبانی به وسیله دانش صحیح و جامع هستند، شناخته میشوند. در این مرحله، داشتن آگاهی از روابط بین دانش موجود و کسب و کار اصلی سازمان، مبنای مهمی برای مدیریت دانش است. به دنبال شناسایی فعالیت اصلی سازمان، حوزه دانش شناسایی می شود. بدین معنی که، دانش در قالب واژهای بخشهای کاری تعریف میشود. سپس، با استفاده از آگاهی از حوزه دانش بنیادی مطلوب سازمان، ظرفیت نیروهای انسانی سازمان در جهت تسهیم و ایجاد آن دانش بازنگری میشود. در واقع این مرحله، به بازنگری ماهیت و حوزه دانش بنیادی سازمان که باید جذب و تسهیم شوند میپردازد.
2. مرحله دوم: پارامترهایی که در طول مرحله قبل مشخص شدهاند، در مرحله دوم به صورت سیاست و تعاریف سازمان مشخص میشوند. ابتدا پارامترهای دانش بنیادی سازمان، محدوده دانشی را که باید فعالیتهای سازمان را پشتیبانی کند مشخص میکنند. بدون این مرحله، مدیریت دانش بنیادی سازمان ضعیف خواهد بود. خطوط راهنمای واضح و روشن که نشان میدهد دانش بنیادی سازمان چگونه باید در سراسرسیستم دانش بنیادی سازمان به هم مرتبط باشند، برای کاربران مفید خواهد بود. این خطوط راهنما به همراه همکاری کاربران، منجر به خلق و توسعه دانش می شود. باید توجه داشت که این پارامترها در عین حال که باید روندی منظم و قابل پیش بینی برای مدیریت دانش ارائه کند، باید به اندازه کافی منعطف بوده تا با تغییراتی که در جهتگیریها و اولویتهای سازمان پیش میآید نیز همراستا باشد.
3. مرحله سوم: بعد از مرحله دوم، مجموعهای از ساختارهای دانش طراحی میشود. ساختارهای دانش بنیادی، سیستم ها و فرایندهایی هستند که با سازماندهی و مسیریابی دانش، به مدیریت دانش بنیادی کمک می کند. این ساختارها می تواند شامل نقشههایی در سیستمهای ساختارمند از دانش باشد که به دستهبندی و نامگذاری دانش کمک میکنند. مسیریابی دانش، گام اصلی در جهت شناسایی دانش صریح و ضمنی دانش و مرتبط کردن آنها از طریق یک سیستم متحد است. به طور مشابه، ایجاد انبار و محلی برای نگهداری دانش، باعث میشود تا از طریق جمعآوری تمامی منابع مرتبط در یک فرایند واحد قابل جستجو، مدیریت اثربخشی برای دانش بدست آید.
0 نظر